وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد، بیشتر تنهاست. چون نمیتواند به هیچکس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد؛ و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق میکند، تنهایی تو کامل میشود…! این جملهی معروف از کتاب سمفونی مردگان برای همهی ما آشنا است. سمفونی مردگان داستان زندگی اعضای خانوادهی اورخانی است. آنها در در ایران معاصر در حال گذار به مدرنیته زندگی میکنند. یک خانوادهای سنتی که به سرنوشت عجیبی دچار میشوند. چهار فرزند خانواده هر کدام به نوعی نماینده یک تفکر خاص هستند. اما جدال بین آیدین و اورهان شدیدتر است. آیدین با تفکری مدرن جلو میرود و از خانواده طرد میشود. اورهان برادر دیگر که پایبند به سنتها است، فرزند مورد علاقهی پدر است.
این
رمان حکایت بدبختی انسانهایی است که مرگی را بهطور مداوم تحمل میکنند و در جنون
ادامه می یابند، در توصیف رمان سمفونی مردگان مطالب زیادی نوشته شده و نوشته خواهد شد.
عباس معروفی در کتاب سمفونی مردگان در حال توصیف تضادهای اجتماعی در سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی است. هر کدام از شخصیتهای این داستان نماینده طبقه و بخشی از جامعه هستند و تعارضهای میان آنان، بیانگر برخوردهای لایههای گوناگون اجتماع ایران آن روزگار است. سمفونی مردگان نیز مثل بخشهایی از کتاب خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر، به صورت جریان سیال ذهن نوشته شده است. از همین رو این دو کتاب را با یکدیگر مقایسه میکنند.
کتاب سمفونی مردگان داستان زندگی یک خانوادهی اردبیلی است که در اواخر سلطنت رضاشاه زندگی میکردند. کتاب از ۴ بخش تشکیل شده که هر بخش راوی
متفاوتی دارد. پدر خانواده «جابر اورخانی» در بازار اردبیل مغازه آجیل و خشکبار
فروشی دارد. او 4 بچه به نامهای یوسف، آیدین و آیدا، و اورهان دارد، آیدین و آیدا
دوقلو هستند. اورهان در اداره مغازه به
پدر بیشتر از سایرین کمک می کند، و به همین دلیل مورد علاقه اوست و مادر نیز آیدین
را بیشتر از بقیه فرزندانش دیگرش دوست دارد.
کتاب سمفونی مردگان داستان
مردی به شدت سنتگرا و تحت تاثیر عقاید قدیمی است. فرزند اول این مرد یوسف نام
دارد که طی حادثهای که خودش مقصر آن بهحساب میآمد، از همان اول داستان مانند
تکه گوشتی گوشه خانه افتاده است و به زندگی بدون زنده بودنش ادامه میدهد. اورهان
عزیز دل پدر و پسر کوچکتر خانواده است. او تمام تفکرات سنتی و غیر معقول پدرش را از او به ارث برده است.و امید پدرش
برای آینده مغازه است. آیدین و آیدا که بیشتر داستان حول ماجراهای آنها میگردد دوقلوهای
با نشاط و پرانرژی هستند. آیدین عاشق هنر و شعر است به همین دلیل فرزند نفرینشدهی پدر است؛ او بیشتر
اوقات مشغول خوادن کتاب است و یا شعر میگوید. پدر از درس خواندن و شعر گفتن آیدین
خوشش نمیآید و آرزو دارد به عنوان پسر بزرگ خانواده راه پدرش را دنبال کند، اما آیدین
دوست دارد هرجور که شده پیشرفت کند و آیندهی خوبی برای خودش بسازد. در کتاب سمفونی مردگان آیدین نماینده جوانان روشنفکری است که در بین عقاید و سنتهای غلط گیر
کردهاند.
آیدا در رمان سمفونی مردگان
نماد احساساتی است که همیشه سرکوب شده؛ او دختر معصومی است که منتظر خواستگاری است
تا با ازدواج کند و بتواند با او خوشبخت شود. اما سرانجام بدون رضایت پدرش با پسری
که در شرکت نفت کار میکند و وضع خوبی هم دارد ازدواج میکند و همراه او به آبادان
میرود، اما بعد از ماجراهای عجیب با خودسوزی دست به خودکشی میزند و به زندگی تلخش
پایان میدهد.
آیدین، برای بهدست
آوردن یک زندگی معمولی سختیهای زیادی میکشد. او پسر بد خانواده که همیشه با پدرش
اختلاف دارد. در نهایت آیدین از خانه فرار میکند. آیدین در این مدت در سکوت و
تنهایی کتاب میخواند، شعر میگوید و در تاریکی زندگی میکند و بعد از اینکه عاشق
دختر برادر صاحبکاری میشود که به او پناه داده و سورمه نام دارد با او ازدواج میکند.
خوشبختی آنها هم مانند خواهرش خیلی طولانی نیست، زیرا بعد از شنیدن خبر خودسوزی
خواهرش به آغوش خانواده برمیگردد؛ اما خیلی زود پدرشان میمیرد و وصیت میکند تمام
ارث به صورت مساوی بین پسرانش تقسیم شود.