زندگی بسیاری از انسانهای این عصر به چرخهای بیپایان میماند: حدود 50 ساعت در هفته در مکانی سربسته و پر از استرس کار میکنید و در این امید به سر میبرید که روزی ارتقا خواهید گرفت، عصرها به یک آپارتمان کمنور برمیگردید و برای رفع خستگی مشغول تماشای یک سریال یا فیلم میشوید و تا زمانی که به خواب بروید، در شبکههای اجتماعی پرسه میزنید؛ فقط برای اینکه نشخوارهای ذهنی خود را ساکت کنید و آنها را نادیده بگیرید. دکتر گابور ماته (Gabor Maté) و دانیل ماته (Daniel Maté) در کتاب افسانه عادی بودن (The Myth of Normal) استدلال میکنند که این سبک زندگی طبیعی نیست. و همین نوع زیستن است که منجر به بیماریهای روانی و جسمی میشود.
شاید فکر کنید که سبک زندگی بالا معمولی باشد؛ اما دکتر ماته معتقد است که سیستم قلبی – عروقی ما برای استرس شغلی ساخته نشده. همچنین انسانها لازم دارند که در جمع زندگی کنند نه اینکه در آپارتمانهایی ساکن باشند که حتی همسایگان آن غریبه محسوب میشوند. زندگی بیعیبونقصی هم که دیگران در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند، همان چیزی نیست که مردم در واقعیت با آن مواجه میشوند. آدمها خیلی از چیزها را در زندگی بهظاهر «عادی» خود نادیده میگیرند. و درست همان چیزها هستند که زندگی آنها را با مشکل مواجه میکنند.
موضوع محوری کتاب افسانه عادی بودن این است که تروماها و آسیبهایی که به روان ما وارد میشود، اغلب به بیماریهای جسمی و روانی مانند افسردگی، اضطراب، بیماریهای قلبی، بیماریهای خودایمنی و… منجر میگردد. گابور ماته بر این باور است که اولین مشکل خود پزشکان هستند. علم پزشکی بیشتر بر دیدگاه بیولوژیکی تمرکز دارد؛ درحالیکه بسیاری از پزشکان میدانند که بعضی بیماریها ماهیت روانتنی دارند و ممکن است شرایط روانی و اجتماعی انسان باعث به وجود آمدن این بیماریها بشوند.
این دیدگاه در موقعیتهایی که پزشکی مدرن با شکست مواجه میشود، خیلی به کمک مردم میآید. آسیبهای دوران کودکی، احساسات سرکوبشده و اضطرابهای همیشگی در درازمدت ممکن است به بیماریهایی مزمن مانند سرطان، آسم و بیماریهای خودایمنی بینجامند. افسانهای که گابور ماته و دانیل میخواهند از بین ببرند، رفتارهای ناشی از «مسمومیتهای فرهنگ» است. چیزهایی از قبیل حرص برای به دست آوردن پول بیشتر یا جایگاه اجتماعی بالاتر. انسان دردها و ناراحتیهای خود را در قالب بیماریهای روحی و جسمی ابراز میکند. اما ماته میخواهد که خود را هرچهزودتر از این فرهنگ سمی نجات دهید و زندگی سالمی را آغاز کنید.
نام کتاب افسانه عادی بودن به سه نکته اشاره دارد. اولاً انسانها اغلب فکر میکنند هر آنچه بیشتر مردم انجام میدهند، درست و بههنجار است. در بسیاری از موارد این فرض باطل است. ثانیاً تصور مردم این است که افراد بیمار (چه از نظر روانی و چه جسمی) غیرطبیعی هستند و بقیه عادی محسوب میشوند. درحالیکه ممکن است طبیعی یا غیرطبیعی بودن دو سر طیف باشند و هیچ مرز مشخصی بینشان وجود نداشته باشد. ثالثاً افرادی که بیمار هستند، غیرطبیعی نیستند؛ بلکه به شرایط غیرعادی پاسخی طبیعی دادهاند.
در کتاب افسانه عادی بودن طیف گستردهای از موضوعات مانند نژادپرستی و فقر، اعتیاد، سرمایهداری، زنان و زایمان، تروما، بیماریهای خودایمنی و… پوشش داده شده است. شاید به نظر برسد که گابور ماته نیمهی خالی لیوان را میبیند و امیدی به بهبود شرایط ندارد. اما او به خوانندگانش پیشنهاد میکند که به خودشان برگردند، زخمهایشان را درمان کنند و در شیوهی زندگیشان تجدید نظر کنند. شاید با این روشها بتوانند زندگیای شادتر و طولانیتر داشته باشند.