نقد و بررسی
شاهنامه به نثر بی گزند از باد و باران (حکیم ابوالقاسم فردوسی . کاوه گوهرین)
واقعیت این است که شکوه شاهنامه در نظم آنچنان تابنده است که اگر آن را به جامهی نثرى ساده درآورى، چیزى اندر کف نخواهى آورد مگر کلمات و واژگانى سخت بیروح. چاره آن دانستیم که در روایت نثر شاهنامه تا آنجا که در توان دارم به نثر سدهی پنجم و ششم بازگردم و با ترکیب نثر آن دوره و روزگار کنونى و هم با بهرهگیرى از زبان شاعران معاصر به زبانى تازه در روایت شاهنامه برسم که حاصل کار پیش روى خواننده هوشمند قرار دارد و داور آخرین اوست و براى اثبات مدعا نمونهاى نمىآورم تا در این پیشسخن کلام به درازا نکشد. این نکته را نیز فرومگذارم آنچه از ابیات شاهنامه در این روایت نثر آمده بر تصحیح متن و رسمالخط گزارنده استوار است و بر بنیان هیچ شاهنامهاى اعم از خطى و چاپى نیست و همچنین است شیوهی نگارش برخى نامهاى خاص که تلاش بر این بوده گونهی پارسى آن آورده شود و در کنار، گونهی متداول را نیز داشته باشد. همینجا بگویم که بهفرجامآوردن این کار سترگ بیپایمردى دوستان فرهنگورزى همچون بابک رئیسدانایى، فرید مرادى و اصغر مهدىزادگان میسر نمىبود که گاهوبیگاه کنکاشها و پرسشهاى مرا تاب مىآوردند و همچنین تلاش دیگر دوست شاهنامهشناسم مازیار ایرانى، که واژهبهواژه این روایت را بىهیچ ترشرویى خواند و پیشنهادات سازندهاش را ارزانى کرد تا از آن بهره برگیرم. باشد که این اثر، شیدایان فرهنگ ایرانى و دوستداران شاهنامه را مفید افتد.





0دیدگاه کاربران