نقد و بررسی
تاجر ونیزی (ویلیام شکسپیر . ابوالحسن تهامی)
اکنون، یک بازی دشوار و بحثانگیز شناخته میشود و خواننده و تماشاگر امروزیِ آن با ویژگیهای تیرهی فرهنگ دوران الیزابت آشنا میشود. بسیاری این بازی را به دارا بودن جنبههای نژادپرستانه متهم میکنند و بر این پایه معتقدند که دیگر نباید به صورت کتاب درسی در دبیرستانها و دانشگاهها خوانده شود و یا در تئاترها به روی صحنه برود. اتهام دارا بودن جنبههای نژاد پرستانه به این بازی بسیار قوی و گاه موجه است، با این همه، روی دیگری نیز دارد. این بازی طی سیصد سال گذشته مرتباً به روی صحنه رفته و نقشی در آن موجود است که بزرگترین هنرمندان جهان آرزوی ایفایش را داشتهاند. دیگر این که، جنبههای نژادپرستانهی آن اغلب به هنگام اجرا وارونه شده و بخشهایی از بازی به صورت دفاعیهی بلیغی از مساوات شناخته شده است. در واقع، این بازی نقشی ابزاری در تغییر تنفر نژادی و دینی ایفا کرده و به همین دلیل جایگاه ارزندهای در فرهنگ جهان به دست آورده است.
نظر مردم زمان شکسپیر نسبت به یهود: یهودیان در 1290 از انگلستان تبعید شدند و در زمان شکسپیر حتا یک یهودی در انگلستان وجود نداشت و انگلیسیهای درس خوانده و درس نخوانده به صورتی کاملاً خیالی، افزون بر این که یهودیان را مسئول قتل حضرت عیسا میدانستند، آنان را به خباثتهای دیگری از جمله آدمخواری، مثله کردن مسیحیان، بچه دزدی و زهری کردن چاههای آب متهم میکردند. یکی دیگر از دلایل تنفر انگلیسیها از یهودان رباخواری آنان بود. در دیانت یهود قانونی علیه رباخواری نیست، حال آن که این کار در مسیحیت به شدت منع شده است.
تماشاگران ، در زمان شکسپیر، یهودی نابکار دیگری را در ذهن داشتند و آن شبه قهرمانِ [5] بازیِ ، اثر کریستوفر مارلو [6] بود. که کمدی رذیلانهای بود و چند سال پیشتر از بر صحنه درخشید و با استقبال بینظیر لندنیها روبهرو شد. شِبه قهرمان این بازی، باراباس، یهودی نزولخواریست که فرماندار مسیحی مالت اموالش را توقیف میکند و او برای انتقام به کارهای گوناگون دست میزند. مثلاً به صومعهای میرود و با زهرآلود کردن خوراکها راهبگان را میکشد و سپس میرقصد و آواز میخواند. در این بازی فرماندار و حکام مسیحی مالت زورگویان ستمگری تصویر میشوند و به صورتی ظالمانه ثروت باراباس را تصاحب میکنند، در نتیجه تماشاگر با بسیاری از کارهای او به غیر از قتلهایش، همدلی دارد و او به رغم خباثتش محبوب تماشاگر واقع میشود.
به محبوبیت رساندن شخصیت منفی یکی از مهمترین ترفندهای درامنویسیست و شکسپیر نیز در آن را به کار میگیرد و خواننده و تماشاگر را برآن میدارد که بر حال نابکار خبیث ماجرا _ شایلاک _ دل بسوزانند.
0دیدگاه کاربران